بعضی حرف ها را نباید زد!
بعضی حرف ها را نباید خورد!
بیچاره دل. چه می کشد بین این ” زد” و “خورد”!
جمله معروف شهید حمید باکری:
دعا کنید خداوند شهادت را نصیب شما کند در غیر این صورت
زمانی فرا می رسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان امروز سه دسته می شوند:
دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر می خیزند و
از گذشته خود پشیمان می شوند !
دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند
و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند
ودسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند واحساس مسئولیت می کنند
که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد .
پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی
بعد از جنگ در امان بمانید
چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد
وجزءِ دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود.
من خودم را لایق نمیدانم که در جواب ندای هل من ناصر ینصرنی
به امام کبیرمان لبیک بگویم... ولی از امام (ره) می خواهم که مرا دعا کند
تا بلکه نزد خداوند مورد قبول واقع شوم و به درجه ای که در نهایت شهادت است برسم.
شهید ناصر بختیاری
شیخ رجبعلی خیاط می فرمایند: •✿ وقتی می گوییم ((لااله الا الله)) باید راست بگوییم ،
تا انسان خدایان دروغین را کنار نگذارد نمی تواند موحد باشد
و در گفتن لا اله الا الله راستگو باشد (اله) چیزی است که
دل انسان را برباید هرچیز که دل انسان را ربود خدای اوست.
(أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ) جاثیه ایه 23
وقتی می گوییم لا اله الا الله باید حیران او باشیم
پروردگارا
ببخش مرا اگر هزار تومانم گم شد غصه دار شدم
ولی نمازم قضا شد و آنقدر غصه نخوردم....
خداوند می فرماید: ادعونی استجب لکم،
یعنی من را به خانه ی دلتان دعوت کنید من اجابت می کنم
و در دل شما وارد می شوم. خدا و اهل بیت به زور متوسّل نمی شوند.
خود فرد باید طالب باشد تا وارد دل او شوند.
حاج آقا دولابی
حق نفس بر تو اینست که :
به اطاعت خداوند عزوجل در آوری.
حق زبان بر تو اینست که :
گرامی اش داشته.به گفتار زشت آلوده نسازی
.وبه سخن نیک عادت دهی
ومسائلی را که هیچ فائده در آن نیست ترک کنی
وبه مردم نیکی نموده.با انان پسندیده سخن گوئی
روزگاران عجیبی آمدند ***نسلهای نا نجیبی آمدند
ابتدا احسامان ترد بود ***ابتدا اندوهمان خرد بود
رفته رفته خنده ها زاری شدند **زخمهامان کم کم کاری شدند
بعضی از انها که خون نوشیده اند ***ارث جنگ عشق را پوشیده اند
عده ای حسن القضا را دیده اند ***عده ای را بنز ها بلعیده اند
ای شکوه رفته امشب باز گرد! ***این سکوت مرده را در هم نورد!
از نسیم شادی یاران بگو ***از شکست حصر ابادان بگو
از شلمچه از فاو از بستان بگو ***از شکوه رفته از مهران بگو
از همانهای که سر بر در زدند ***روی فرش خون خود پر پر زدند
شب شکاران سحر اندوخته ***از پرستو های در خود سوخته
زان همه گلهای که میبردی بگو **از بقایی از بروجردی بگو
پهلوانانی که سهرابی شدند ***از پلنگانی که مهتابی شدند
ای جماعت جنگ یک آیینه است **هفته تاریخ را آدینه است
لحظه ای از این همیشه بگذرید ***اندرین آیینه خود را بنگرید
عشق بود وداغ بود و سوز بود ***اه گویی این همه دیروز بود
اینک اما در نگاهی راز نیست ***در گلویی عقده اواز نیست
باز دنیا کاسه خمر شماست ***باز شیطان اولی الامر شماست
با همانهایم که بعد از آن ولی ***شوکران ریختن در کام علی
باز ایا استخوانی در گلوست ***باز ایا خوار در چشمان اوست
یسطرون هم رفت و ما نون مانده ایم **بعد لیلا باز مجنون مانده ایم
در تکاپوی شبیخون مانده ایم ***در سکوت خویش جیحون مانده ایم
زخمی ام اما نمک بی فایده است**درد دارم نی لبک بی فایده است
عاقبت آب از سر نوحم گذشت ***لشگر چنگیز از روحم گذشت
جان من پوسید در شبغاره ها ***آه ای خمپاره ها !خمپاره ها
ای شهیدان!دردها برگشته اند **روزهامان را به شب آغشته اند
فصلهامان گونه ای دیگر شدند **چشمهامان مست وجادوگر شدند
هفته ها در هفته ها گم می شوند**وهم ها فردای مردم می شوند...