شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

کرامات شهدا


علاقه‌ی عجیبی به عبادت داشت، مخصوصاً به نماز. دوست داشت که

همیشه نماز را در مسجد بخواند. زیبا دعا می‌خواند و با خدا راز و نیاز می‌کرد.

با رفتار خویش باعث شده بود که مردم برایش احترام خاصی قایل باشند.

احترامش به پدر و مادر درخور ستایش بود. با محبت با آن‌ها رفتار می‌کرد.

زمانی که می‌خواست برای آخرین بار به جبهه برود چشمانش

پر از اشک شد و آهسته گفت: «این آخرین مرخصی من بود، من دیگر برنخواهم گشت!

و دیگر هیچ‌گاه قدم بر خاک روستایمان نگذاشت». 

منبع : منبع :کتاب کرامات شهدا - صفحه: 67 راوی : برادر شهید

سربردیدن دوبرادربدست داعش


پدر دو شهید عراقی در گفتگو با مشرق:
گروه بین‌الملل مشرق- نزدیک اذان ظهر بود؛

ازدحام جمعیت انقدر زیاد بود که جا برای نماز

خواندن هم به سختی یافت می‌شد. تقریبا

وسط بین‌الحرمین نشستیم. کنار مردی که

آرام ذکر می‌گفت و با آرامش خاصی گنبد

حرم اباالفضل العباس(علیه السلام) را نگاه می کرد.

چند دقیقه که گذشت گریه های مردی که

در کنارمان نشسته بود زیاد و زیادتر

می‌شد تاجایی که توجه‌مان را به خودش جلب کرد

وقتی چشمش به نگاه‌های ما خورد ناگهان

خودش شروع به حرف زدن کرد.

    ادامه مطلب ...