با چشم شهر آشوب خود، ما را زلیخا می کنی.یعقوب چشمان مرا، تنها تو بینا می کنی.دیگر نمی داند کسی، فرق ترنج و دست رایوسف! تمام شهر را، داری زلیخا می کنی.