یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
امیر گفت:
مادر این شهید را می شناسی؟
خوب دقت کردم و با دو دست بر سرم زدم و گفتم:
وای امیر! خدا مرگم بدهد, این که خودت هستی.
امیر از روی شوق خنده معناداری کرد و گفت:
مادر این بود روحیه ای که از آن صحبت میکردی؛
این بود شهامت تو؟
آری این آخرین باری بود که به مرخصی می آمد؛
او رفت و شهید شد.
براساس خاطره ای از مادر شهید امیر پیرنظر
مجتبی م
جمعه 4 مهر 1393 ساعت 02:00 ب.ظ