بابا آب داد
بابا نون داد
بابا رفت میون آتیش هاو
جون داد
یه بابا تو خاک و سنگر
میون صد تا برادر
رفت و این مردونه خوندش
تو کتاب، این بیت آخر
یه بابا تو سجده ی عشق
میون اون حمد و سوره
یه سفیر گوله اومد
بردش اونجایی که دوره
یه بابا اما نداره
هیچ پلاکی
ذره خاکی
تا برم اون سرقبرش
بزنم به سینه چاکی
بابا خون داد
بابا جون داد
یه بابا اما نتونست
بره توی خون و قایق
میون صد تا شقایق
به جاش اینجا صد تا لاله
صد جوون داد
بابا رفت تا من بدونم