علی ز همسفر نیمه راه می گوید ****علی شکایت ما را به چاه می گوید:
"بیا دلا که ز مردم به خود پناه بریم ****ز دست مردم نااهل سر به چاه بریم"
چه در طبیعت ما مردمان فراهم بود *****که ما شفیق نبودیم و چاه محرم بود؟
رها شدیم و گرفتار زرق و برق شدیم *****میان برکه مال و منال غرق شدیم
به ما که مرد خداییم کفر چیره تر است *****قلوب خلق ز"لیل المبیت" تیره تر است
حکیم واصل حق گفته است:"این که منم *****حجاب چهره جان می شود غبار تنم"
میان حق و علی خاک هم حجاب نشد *****یکی ز مردم خاکی "ابو تراب" نشد
در این میانه یکی پاک و رستگار نماند *****به چیز پلیدی مشتی گناهکار نماند
مکن شفاعت انان که رستگارانند *****که مستحق کرامت گناهکارانند
بیا به خانه ی دل ما نزول کن اقا *****بیا و خواهش ما را قبول کن اقا
به سر براهی ما احتیاجی ایا هست؟ *****سیاهی دل ما را علاجی ایا هست؟
نشانی ختم الله مان مجازی نیست *****به نقش مهر جبین هایمان نیازی نیست
خدا گواست که من بوی یار می شنوم *****صدای صیقل بر ذوالفقار می شنوم
میان باطل و حق چند استخاره کند؟ *****مگر که فکر مرا ذوالفقار چاره کند...
میان سینه ما خلق بی وفا .افسوس *****برای حضرت مولا نمانده جا .افسوس
"علی علی" است به لبهایمان ولی پیداست *****هنوز در شب دل هایمان علی تنهاست....