یاراگرجلوه کند دادن دل اینهمه نیست عشق اگر خیمه کند ملک جهان اینهمه نیست
نکته ای هست دراین پرده که عاشق داند ورنه چشم ولب ورخسارودهان اینهمه نیست
ازدو بیتی بگذرتا به حقیقت بینی که میان حرم و دیرمغان اینهمه نیست
گرنهان عشوه چشم تو نگردد پیدا فتنه انگیزی پیدا ونهان اینهمه نیست
اثرشست تو خون همه را ریخت به خاک ورنه در کشمکش تیروکمان اینهمه نیست
تو ندانی نتوان نقش تو بستن به گمان زانکه در حوصله وهم و گمان اینهمه نیست
فروغی بسطامی